محل تبلیغات شما

توی یکی از سکانس های فیلم‌گرگ‌و‌میش
ادوارد به بلا میگه من‌بدترین درنده ی دنیام 

و‌همه‌چیز‌من تورو‌جذب میکنه،از صدام‌گرفته تا بوی تنم،

چون‌تو‌شکاری و من شکارچی.

میگه‌من‌خیلیا رو‌کشتم‌و‌ممکنه تورو هم‌بکشم

و‌تنها جواب بلا بهش اینه که‌مهم‌نیست ، من اهمیت نمیدم!

عشق‌همیشه همین‌بوده،

اینکه با چشم باز و‌پای خودت بری توی دام کسی

که میدونی میتونه نابودت کنه و باور داشته باشی

که هرگز اینکارو‌نمیکنه و با تمام‌وجود جذب چشمای بی رحم

اونی بشی که برای دیگران شاید چندان هم آدم خوبی نباشه

ولی برای تو انگار تمام‌خوبیهای دنیا خلاصه شده باشه

توی وجود همون یه نفر و مؤمن باشی

به اینکه هرگز با تو بد نمیشه و بد نمیکنه

و غیر از اون هیچ‌چیز دیگه برات مهم نباشه و اهمیت ندی.

زندگی اما گاهی اوقات تراژدیکتر از هر فیلم و قصه ایه،

تو زندگی واقعی آدما به‌خوش شانسی بلا و به شیدایی ادوارد نیستن

توی حقیقت عشق بی رحم تر از این حرفاست

گاهی وقتا کاری به باور،ایمان و اعتقادی که بهش داری نداره
عشق توی دنیای ما گاهی فقط یه رهگذریه که یه‌شب بی خبر از راه میرسه و میسوزونه و غارت میکنه و‌میکشه

و‌میره سراغ دهکده بعدی.
به همین‌سادگی

کاش به خوش شانسی بلا باشیم

یکی بود، یکی هست، یکی میمونه

بهنام‌صفوی هم‌ رفت

بلا ,توی ,بی ,زندگی ,بهش ,عشق ,بی رحم ,شانسی بلا ,قصه ایه،تو ,ایه،تو زندگی ,زندگی واقعی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها